Shoma5

شبکه مهندسان ساختمان ایران

پله پله، تا رسیدن به حقیقت محض

  • ۲۵۴۷

هر سالکی باید با پای خود این راه را طی کند و با پای دیگران نمی‌توان طی طریق کرد.

پل عابر پیاده دوار در چین

  • ۱۵۴۶

برای مشاهده عکسهای بزرگتر، روی عکس مورد نظرتان کلیک کنید.

ببین چقدر پشیمونه!

  • ۱۲۵۸

تفاوت آسایش و آرامش

  • ۱۵۴۹

آرامش از درون انسان می جوشد و زمانی به وجود می آید که ایمانی از جنس آسمانی در 
دل پدید آمده باشد.
 
اما آسایش ابزارگرا است و در سیطره ی کمیت قرار دارد...


مردم ممکنه خیلی تو آسایش باشن اما معدود افرادی هستن که در آرامش زندگی میکنن.

 
آسایش یعنی راحتی در زندگی که با امکانات و ثروت خوب و زیاد به دست میاد. هرچی دلشون بخواد میخرن. هر کجا 
 
 خواستن میرن و ...
 
 
آرامش رو اونایی دارن که از درون سالم و سلامتند.
 
 
شاید فقیر و بی چیز باشن اما دلشون خوشه. به اونچه دارن راضین...

 
چه خوب می شد که ما در عین آرامش، آسایش هم داشتیم و در عین آسایش، آرامش هم 
همرامون بود!

 
اما این نامساوی رو به خاطر بسپرید که :


 همیشه آرامش مهم تر از آسایش است.

 

چرخش قدرت و جلوه بیرونی آن

  • ۱۲۲۵

ببر، سمبل قدرت است ...

بدون شرح!

برای دیدن تصویر بزرگ، روی تصویر بالا کلیک کنید.

قدرت و زیبایی، در کنار هم

  • ۱۳۰۲

مکان: کشور هند

گمان می رود که هر دو این ببرها تا به حال چند انسان را به قتل رسانده اند.

منبع: سایت نشنال جئوگرافیک

به چه فکر می کند؟

  • ۱۲۷۲

 مکان: Kuvale Herdsman، کشور آنگولا

(عکس برگزیده 30 دسامبر توسط نشنال جئوگرافیک)

قدرت کلمات

  • ۱۵۲۷

کلمات، تاثیر شگرفی روی ناخودآگاه دارند. ناخودآگاه بدون آنکه منظورمان را بداند، هر چه بگوییم، خوب یا بد، برایمان خلق می کند. لذا لازم است برای دستیابی به موفقیت از کلمات مثبت و دارای انرژی مثبت جداً استفاده کنیم.

با این که مفهوم کلی عبارت "من بیمار نیستم" مثبت است اما کلمه "بیمار" واژه منفی است. ضمیر ناخودآگاه به منظور و مفهوم کاری ندارد، بلکه روی کلمات متمرکز می شود. به عنوان مثال در جمله "فراموش نکنی در هنگام برگشتن نان بخری" احتمال فراموشی بیشتر از زمانی است که می گوییم "یادت باشد که هنگام برگشتن نان بخری"، زیرا در حالت اول ناخودآگاه بر روی فراموشی تمرکز می کند و در حالت دوم بر روی به یاد ماندن. و یا مثلاً برای آرام شدن یک نفر جمله "آرام باش" بیشتر از جمله "داد نزن" تاثیر دارد و همچنین به کار بردن جملاتی از قبیل "خسته نباشی"، "دستت درد نکند" و... در ناخودآگاه تاثیر منفی می گذارد و باعث افزایش خستگی، درد و... می شود. وقتی درباره چیزی واژه بد را به کار می بریم باید بدانیم در جهان چیز منفی و بدی وجود ندارد. وقتی چیزی بد تلقی می شود، در واقع به ما خبر نبودن خوبی می دهد. پس چه بهتر است که به جای بد بگوییم ناخوب. هر گاه ذهنتان را از امواج منفی (افکار، کلام، عادات و... ) تخلیه کنید آنگاه شاهد هجوم شادی و آرامش خواهید بود. 

به جای پدرم درآمد؛ بگوییم : خیلی راحت نبود

به جای خسته نباشید؛ بگوییم : خدا قوت

به جای دستت درد نکنه ؛ بگوییم : ممنون از محبتت، سلامت باشی

به جای ببخشید مزاحمتون شدم؛ بگوییم : از این که وقت خود را در اختیار من گذاشتید متشکرم

به جای گرفتارم؛ بگوییم : ‌در فرصت مناسب با شما خواهم بود

به جای دروغ نگو؛ بگوییم : راست میگی؟ راستی؟

به جای خدا بد نده؛ بگوییم : خدا سلامتی بده

به جای قابل نداره؛ بگوییم : هدیه برای شما

به جای شکست خورده؛ بگوییم : با تجربه

به جای فقیر هستم؛‌ بگوییم : ثروت کمی دارم

به جای بد نیستم؛ بگوییم :‌ خوب هستم

به جای به درد من نمی خورد؛ بگوییم : مناسب من نیست

به جای مشکل دارم؛ بگوییم : مسئله دارم

به جای جانم به لبم رسید؛ بگوییم : چندان هم راحت نبود

به جای فراموش نکنی؛ بگوییم : یادت باشه

به جای من مریض و غمگین نیستم؛‌ بگوییم :‌ من سالم و با نشاط هستم

به جای غم آخرت باشد؛ بگوییم : شما را در شادی ها ببینم

به جای جملاتی از جمله چقدر چاق شدی؟، چقدر لاغر شدی؟، چقدر خسته به نظر می‌آیی؟، چرا موهات را این قدر کوتاه کردی؟، چرا ریشت را بلند کردی؟، چرا تو همی؟، چرا رنگت پریده؟، چرا تلفن نکردی؟، چرا حال مرا نپرسیدی؟

بگوییم: سلام به روی ماهت، چقدر خوشحال شدم تو را دیدم، همیشه در قلب من هستی....

 

 

سه تا دوست

  • ۱۴۷۸

روزی عارف پیری با مریدانش از کنار قصر پادشاه گذر می کرد. شاه که در ایوان کاخش مشغول به تماشا بود، او را دید و به سرعت به نگهبانانش دستور داد تا استاد پیر را به قصر آورند. عارف به حضور شاه شرفیاب شد. شاه از او خواست که نکته ای آموزنده به شاهزاده جوان بیاموزد مگر در آینده او تاثیر گذار شود.

استاد دستش را به داخل کیسه فرو برد و سه عروسک از آن بیرون آورد و به شاهزاده عرضه نمود و گفت: "بیا اینان دوستان تو هستند، اوقاتت را با آنها سپری کن."  شاهزاده با تمسخر گفت: " من که دختر نیستم با عروسک بازی کنم!" عارف اولین عروسک را برداشته و تکه نخی را از یکی از گوشهای آن عبور داد که بلافاصله از گوش دیگر خارج شد. سپس دومین عروسک را برداشته و اینبار تکه نخ از گوش عروسک داخل و از دهانش خارج شد. او سومین عروسک را امتحان نمود. تکه نخ در حالی که در گوش عروسک پیش می رفت، از هیچیک از دو عضو یاد شده خارج نشد. استاد بلافاصله گفت : " جناب شاهزاده، اینان همگی دوستانت هستند، اولی که اصلا به حرفهایت توجهی نداشته، دومی هرسخنی را که از تو شنیده، همه جا بازگو خواهد کرد و سومی دوستی است که همواره بر آنچه شنیده لب فرو بسته. "

 شاهزاده فریاد شادی سر داده و گفت: " پس بهترین دوستم همین نوع سومی است و منهم او را مشاور امورات کشورداری خواهم نمود."  عارف پاسخ داد : " نه" و بلافاصله عروسک چهارم را از کیسه خارج نمود و آنرا به شاهزاده داد و گفت: " این دوستی است که باید بدنبالش بگردی " شاهزاده تکه نخ را بر گرفت و امتحان نمود. با تعجب دید که نخ همانند عروسک اول از گوش دیگر این عروسک نیز خارج شد، گفت : " استاد اینکه نشد!"  عارف پیر پاسخ داد: " حال مجدداً امتحان کن " برای بار دوم تکه نخ از دهان عروسک خارج شد. شاهزاده برای بار سوم نیز امتحان کرد و تکه نخ در داخل عروسک باقی ماند.

 استاد رو به شاهزاده کرد و گفت: " شخصی شایسته دوستی و مشورت توست که بداند کی حرف بزند، چه موقع به حرفهایت توجهی نکند و کی ساکت بماند."

در حسرت زندگی دیگران …

  • ۲۵۹۰

کاریکاتوریست آلمانی (اریش ازر) در یک کار هنری و در نوع خود ممتاز به کمبودهای انسان در زندگی اشاره کرده.
 همینطور که در عکس ملاحظه می کنید انسان همیشه در حسرت زندگی دیگران هست ….