Shoma5

شبکه مهندسان ساختمان ایران

استعفای وزیر آلمانی پس از مشخص شدن کپی بودن پایان نامه دکترایش

  • ۱۲۴۷

آفتاب: وزیر آموزش عالی آلمان به دلیل سرقت از منابع دیگر در پایان نامه دکترایش، استعفا داد. 

به گزارش عصر ایران به نقل از رویترز، مدرک دکتری این وزیر آلمانی نیز به همین دلیل از سوی دانشگاه محل صدور، پس گرفته شد. 

استعفای "انیته شاوان" تنها چهار روز پس از آن روی داد که دانشگاه دوسلدوروف اعلام کرد این وزیر به صورت سازماندهی شده و عامدانه اقدام به سرقت از منابع دیگر در پایان نامه دکتری خود کرده بود. 

دانشگاه دوسلدورف همچنین مدرک دکتری اعطایی به این وزیر آلمانی در ۳۰ سال پیش را به همین دلیل، پس گرفت. 

در واکنش به این موضوع، آنگلا مرکل صدراعظم آلمان به خبرنگاران گفت: این وزیر شب گذشته استعفای خود را ارائه کرد و من با قلبی اندوهگین، استعفا را پذیرفتم. 

وی افزود: تصمیم این وزیر توضیح می دهد که او منافع عمومی را بر منافع شخصی اش ترجیح می دهد. مرکل به اتهامات مطرح شده علیه این وزیر مستعفی اشاره ای نکرد. 

وزیر مستعفی هم گفت که دوستی اش با مرکل ادامه می یابد. 

او در گفتگو با خبرنگاران اظهار داشت: به تصمیم دانشگاه دوسلدورف در پس گرفتن مدرک دکتریم، اعتراض خواهم کرد. این تصمیم را نمی پذیرم. اقدامات حقوقی را علیه این تصمیم دانشگاه آغاز خواهم کرد ولی هنگامی که یک وزیر آموزش عالی، شکایتی را علیه دانشگاهی پیگیری می کند این موضوع فشارهایی را متوجه دفتر وزیر، وزارتخانه، کابینه و حزب دموکرات مسیحی می کند و من می خواهم جلوی همه این فشارها را بگیرم. 

رویترز در این باره می نویسد : با وجود اینکه استعفای شاوان برای مرکل دردسر آفرین است اما این موضوع فرصت های پیروزی حزب تحت رهبری مرکل در انتخابات آینده (۲۲ سپتامبر ۲۰۱۳) را کاهش نمی دهد. 

منبع: استادان علیه تقلب

معمولی

  • ۱۲۵۴

معمولی بودن در زندگی، میتواند سخت ترین وضعیت ممکن باشد. مثلا : شاگرد معمولی بودن، قیافه معمولی داشتن، دونده معمولی بودن، نقاش معمولی بودن، دانشجوی معمولی بودن، نویسنده معمولی بودن، معمولی ساز زدن و معمولی جشن عروسی برپا کردن، معمولی مهمانی دادن، فرزند معمولی داشتن و دوست معمولی پیداکردن.

منظورم از "معمولی" همان است که عالی و ایده آل و منحصر به فرد و کمیاب و در پشت ابر ها نیست، بلکه همین جا، روی زمین، کنار ما، فراوان و بسیار هست. فرهنگ ایده آل گرایی تیغ دولبه ایست که هم انگیزه ایست مثبت برای پیشرفت و هم می تواند شوق و ذوق فراوان آدمهای معمولی را فنا کند.

مثلاً من بعد از سالها با علاقه نقاشی کشیدن، روزی که فهمیدم در نقاشی خیلی معمولی ام، برای همیشه نقاشی را کنارش گذاشتم. این کنار کشیدن زمانی بود که همکلاسی دبیرستانم، در عرض دو دقیقه با مداد بی جانش، چهره معلم مان را، با آن دندان های موشی و شلخته موهای فر کنار گوشش، کوبید کنار طرحی که من بیست دقیقه طول کشیده بود تا دزدکی در حاشیه جزوه از او بکشم.  حقیقت این است که دوستم در نقاشی یک نا بغه بود و تمرین و پی گیری من خیلی با نبوغ او فاصله داشت و من لذت نقاشی کشیدن را از خودم گرفتم تا خفت معمولی بودن را تحمل نکنم. ضعیف بودم آن روزها و این "ترین بودن" آدم را ضعیف و شکننده می کند.

شاید همه آدم ها اینطور نباشند. من اما، همیشه در درونم یک سوپر انسان داشته ام که می خواست اگر دست به گچ بزند، آن گچ حتماً بایستی طلا شود. یک توانای مطلق که در هیچ کاری حق معمولی بودن را ندارد.

 اما امروز فهمیده ام که معمولی بودن، شجاعت می خواهد. آدم اگر یاد بگیرد معمولی باشد نه نقاشی را می گذارد کنار، نه دماغش را عمل میکند، نه غصه می خورد که ماشینش معمولی است، نه حق غذا خوردن در یک سری از رستوران های معمولی را از خودش می گیرد، نه حق لبخند زدن به یک سری آدم ها را، نه حق پوشیدن یک سری لباس ها را.

حقیقت این است که "ترین" ها همیشه در هراس زندگی می کنند. هراس هبوط در لایه آدم های "معمولی". و این هراس می تواند حتی لذت زندگی، نوشتن، درس خواندن، نقاشی کشیدن، ساز زدن، خوردن، نوشیدن و پوشیدن را از دماغشان دربیاورد.

مشکل بزرگتر، آن مرز و دیوار تحقیر کننده ایست که جامعه گم شده، ما بین لایه بسیار کوچک ولاغر آدم های "ترین" و گروه بی شمار "معمولی" ها می کشد. همیشه چیزی در آدم های بی شمار معمولی پیدا می شود که برای ترین ها تحقیر کننده و ترحم برانگیز باشد؛ ترحمی که بسیار متفاوت است از همدلی و همدردی انسانی.

به عنوان مثال، در جامعه گم شده، از زبان" ترین باورمندان"، چنین جملاتی می شنویم:  آخی، بیچاره با این صداش آواز هم می خواند، بیچاره با این ادبیاتش برای دوستش شعر هم میگوید، بیچاره با این آی کیو فوق لیسانس هم می خواهد بخواند، بیچاره با این سطح زبانش خارج هم می خواهد برود، بیچاره با این سوادش می خواهد کار هم پیداکند، بیچاره با این در آمدش اتومبیل هم می خواهد و غیره. این نیش زبانها و تحقیر ها، منزجرانه بوده و از احترام به حق زندگی نرم و ناب و ساده ای که بین آدم های معمولی جریان دارد به دور است....

 تصمیم گرفته ام خودِ معمولی م را پرورش دهم. نمی خواهم دیگر آدم ها مرا فقط با "ترین" هایم به رسمیت بشناسند. از حالا خودِ معمولیم را به معرض نمایش می گذارم و به خود معمولیم عشق می ورزم و از همه درخواست دارم  فقط با  منِ معمولی آشنا شده و به حقوق معمولیم احترام بگذارند. من خانه معمولی خواهم داشت، در پی دارائی معمول و اتومبیل معمولی خواهم بود. چهره ام و لباسهایم معمولی خواهد بود. ولی سعی خواهم کرد عقل و خرد و دانشم را تعالی ببخشم.

 

جراحی بینی

  • ۱۰۴۷

 

 

روزنامه گاردین : بیشترین جراحی بینی در ایران | سلمان طاهری
روزنامه شرق | یکشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۱

بدبین ها!

  • ۱۶۳۴

شکارچی پرنده، سگ جدیدی خریده بود.

سگی که ویژگی منحصر به فردی داشت : این سگ می توانست روی آب راه برود!

شکارچی وقتی این را دید، نمی توانست باور کند و خیلی مشتاق بود که این را به دوستانش بگوید.

برای همین یکی از دوستانش را به شکار مرغابی در برکه ای در آن اطراف دعوت کرد.

او و دوستش شکار را شروع کردند و چند مرغابی شکار کردند.

بعد به سگش دستور داد که مرغابی های شکار شده را جمع کند.

در تمام مدت چند ساعت شکار، سگ روی آب می دوید و مرغابی ها را جمع می کرد.

صاحب سگ انتظار داشت دوستش درباره این سگ شگفت انگیز نظری بدهد یا اظهار تعجب کند، اما دوستش چیزی نگفت.

در راه برگشت، او از دوستش پرسید آیا متوجه چیز عجیبی در مورد سگش شده است؟

دوستش پاسخ داد: آره، در واقع، متوجه چیز غیرمعمولی شدم. سگ تو نمی تواند شنا کند!!!

بعضی از افراد همیشه به ابعاد و نکات منفی توجه دارند. روی وجوه منفی تیم های کاری متمرکز نشوید. با توجه به جنبه های مثبت و نقاط قوت، در کارکنان و تیم های کاری ایجاد انگیزه کنید. آیا شما با چنین افرادی همکار بوده اید؟!

 سخن روز : انسان موجود عجیبی است ! اگر به او بگـویید در آسمـان، یـکصد میـلیارد و نهصد و نود و نه ستاره وجود دارد بی چون و چرا می پـذیرد، اما اگر در پارکی بـبیند روی نیـمکـتی نوشته اند رنگی نشـوید، بی درنگ انگشت خود را روی نیمکت می کـشد تا مـطمئـن شـود!  

 

هر فکری ...

  • ۸۹۶

همراهی

  • ۹۲۸

یک شاخه گل

  • ۹۸۲

شناخت بهتر

  • ۹۸۷

کلکسیون کاکتوس

  • ۲۸۲۶

قرمز

  • ۱۰۸۶