Shoma5

شبکه مهندسان ساختمان ایران

پارکی در اتریش

  • ۱۰۹۱

آمدن بهار

  • ۱۱۰۹

آمدنِ بهار..... عکسی از زنی که بر ویرانه های ورشو در لهستان در سال ۱۹۴۶ نوید آمدن بهار را می دهد. عکاس آن مایکل نش تمِ عکس خود را، هرگز زمستانی ماندنی نیست، گذاشت.

 

پنجره

  • ۱۰۸۸

پنجره ای به شکل قلب، کشور پرتقال.

پای بی پاپوش

  • ۹۹۳

ای دریغ، از پای بی پاپوشِ من.... دردِ بسیار و لبِ خاموش من.

طرح شبنم چیست؟

  • ۱۳۱۵

طرح شبنم چیست؟

شبکه بازرسی و نظارت مردمی به اختصار شبنم طرحی است که توسط وزارت صنعت و معدن و تجارت ایران برای نشان دادن اصالت یک کالا و عدم قاچاق بودن آن استفاده می‌شود. شناسایی کالای اصلی از تقلبی توسط یک گوشی موبایل که نرم‌افزار مربوطه در آن نصب شده‌باشد، قابل انجام است. روش دیگر برای اطیمنان از اصالت کالا، پیامک کردن کد ۱۶ رقمی روی کالا به سامانه‌است و مشتری می‌تواند اطلاعات روی کالا را با اطلاعات دریافتی از سامانه تطبیق دهد به در صورت مغایرت، سیستم بازرسی گزارش دهد. سیستم بازرسی فروشگاه هدف را مورد بازرسی قرار می‌دهد و در صورت تایید تخلف بازرسی، سامانه به مشتری پاداش می‌دهد.

 

اهداف

تقویت امکان سیاست‌گذاری و کنترل دولت در بخش کالا و خدمات

تسهیل در اجرایی شدن سیاستهای ویژه دولت در کنترل بازار

نوروز 1392 خورشیدی، مبارک.

  • ۱۰۸۴

فرا رسیدن نوروز 1392 خورشیدی را به همه پارسی زبانان سراسر دنیا و به ویژه بازدیدکنندگان و همراهان خوب تارنما، شادباش می گوییم.

امید آنکه سال جدید، پر از بهروزی و سربلندی برای همه باشد.

لونا، پروانه آفریقایی

  • ۱۶۰۱

توجه

  • ۱۱۴۸

روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران قیمت خود با  سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می گذشت.

ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان یک پسر بچه پاره آجری به سمت او پرتاب کرد. پاره آجر به اتومبیل او برخورد  کرد .

مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه زیادی دیده است. به طرف پسرک رفت تا او را به سختی تنبیه کند.

پسرک گریان با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده رو، جایی که برادر فلجش از روی صندلی چرخدار به زمین افتاده بود جلب کند...

پسرک  گفت: "اینجا خیابان خلوتی است و به ندرت کسی از آن عبور می کند. هر چه منتظر ایستادم و از رانندگان کمک خواستم کسی توجه نکرد. برادر بزرگم از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم.

"برای اینکه شما را متوقف کتم ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم  ".

مرد متاثر شد و به فکر فرو رفت... برادر پسرک را روی صندلی اش نشاند، سوار ماشینش شد و به راه افتاد ....

 

  در زندگی چنان با سرعت حرکت نکنید که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه شما پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند!

 خدا در روح ما زمزمه می کند و با قلب ما حرف می زند.

  اما  بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنیم، او لازم می بیند پاره آجری به سمت ما پرتاب کند.

این انتخاب  خودمان است که گوش کنیم یا نه!

دلتنگ مادر

  • ۱۳۳۱

راه چارە نداشته هایم، تکه گچی بود اما
     سفید ....
خیلی سفید
خیلی سفید

بدی ما ..... خوبی او!

  • ۱۲۵۲