Shoma5

شبکه مهندسان ساختمان ایران

ما ایرانی‌ها– بررسی عوامل شکست در شرکت‌ها (بخش دوم)

  • ۱۹۱۲

در نوشته پیشین به برخی از علل شکست شرکت‌های (نوبنیاد) پرداخته شد. من همان‌گونه که در گذشته نیز اصرار داشته‌ام، سرمنشاء تمامی خطاها را “من ِ” نافرمان و ناآگاه آدمی می‌دانم. در همین راستا عوامل دیگری که به عنوان عوامل شکست سازمان‌ها بر شمرده خواهد شد، همه یک ریشه مشترک دارند و آن نیز خودخواهی ناآگاه افراد است.

  • اختلاف‌های مالی:

یکی از شایع‌ترین مواردی که باعث اختلاف بین شرکا و در نتیجه اضمحلال شرکت می‌شود، اختلاف‌های مالی است. قضیه از آن‌جا شروع می‌شود که یک و یا چند تن از شرکا احساس می‌کنند که ما به ازای زحمتی که می‌کشند، دریافتی ندارند. گاه موضوع به شکل دیگری است که برخی از شرکا به شکل رندانه و طرف خود کشانه سعی می‌کنند که تصمیم‌های شرکت به نحوی اتخاذ شود که متضمن نفع مالی ِ انحصاری آن‌ها باشد. نکته مغفول قضیه این‌جاست که من با این برخورد باعث از بین رفتن شرکتی می‌شوم که حالا آن منافع اولیه را نیز برایم نخواهد داشت. در مثال “چای کیسه‌ای” نوشته گذشته، اگر فرد میزبان، می‌توانست از ۱۰۰ تومان منافع شخصی گذشت کند، به یقین منافع چند ده میلیون تومانی می‌توانست در انتظارخودش و دیگران باشد. مسئله به طور دقیق همین‌جاست؛ اگر شما به فرض از ده‌هزار تومان منافع شخصی (هر چند حق شما نیز باشد و دیگران آن را نمی‌دانند و نمی‌فهمند) گذشت کنید، منافع بیشتری که جبران ضررهای گذشته نیز می‌باشد، در انتظارتان خواهد بود و اگر بخواهید بر سر منافع شخصی به جنگ و جدل بپردازید، هیچ چیز باقی نمی‌ماند.
در این‌جا فقط یک خط قرمز وجود دارد که بسیار بسیار ظریف است و باید با دقت به آن نگریسته شود.

ما ایرانی‌ها – بررسی عوامل شکست در شرکت‌ها (بخش اول)

  • ۲۲۸۴

این عبارت “ما ایرانی‌ها” را به طور اصولی وقتی به کار می‌بریم که می‌خواهیم در مورد رفتار شناسی به خصوص دیگران در اجتماع و سازمان و … مطلبی بنویسیم. لاجرم وقتی می‌خواستم که این موضوع را شروع کنم به صورت ناخودآگاه عبارت “ما ایرانی‌ها” در ذهن من هم شکل گرفت و به خود یادآوری کردم که درست است که “ما ایرانی‌ها” دارای خصوصیات اخلاقی مشترکی هستیم ولی چون لزومی ندارد که ملت دیگری دارای این خصوصیات نباشند و آن‌وقت باید به کار ببریم ما ایرانی‌ها و فلان و کشور و بهمان کشور و از احوالات آن‌ها نیز خبر نداریم، پس به‌تر (یا بهتر) است که تا اطلاع ثانوی اخلاق خود را منحصر به ما “ایرانی‌ها” نکنیم.

یکی از عاداتی که من در بین افراد به خصوص سهام‌دار و هیات مدیره شرکت‌ها زیاد دیده‌ام که باعث شکست کسب و کارهای زیادی شده است، فراموش کردن اهداف و جایگزینی خود به جای سازمان است.

رازهای حل مقتدرانه مشکل

  • ۱۶۹۴

توضیحات: رازهای حل مقتدرانه مشکل، اثر راجر داوسون
ترجمه توسط تارنمای مدیر سبز.
حجم فایل: 0.4 مگابایت
دانلود:

 مرجع: http://www.modiresabz.com

به کارمندانتان گوش دهید

  • ۱۸۱۵

توضیحات: به کارمندانتان گوش دهید: برگرفته از کتاب جدید برایان تریسی «انگیزش» که توسط مدیرسبز ترجمه شده و به زودی چاپ خواهد شد.
نویسنده: ژان بقوسیان، مدیر عامل شرکت مدیر سبز.
حجم فایل: 0.5 مگابایت
دانلود:

 مرجع: http://www.modiresabz.com

7 عادت افراد بسیار موثر

  • ۱۶۶۴

توضیحات: این فایل چکیده کتاب هفت عادت افراد بسیار موثر است که توسط تیم مدیرسبز سبز ترجمه و تهیه شده است.
نویسنده: ژان بقوسیان، مدیر عامل شرکت مدیر سبز.
حجم فایل: 0.5 مگابایت
دانلود: 

 مرجع: http://www.modiresabz.com

هوش سیاسی

  • ۲۱۳۲

هر جا که صحبت از سیاست است، انتظار چیزهای پیچیده هست. به بیان دیگر، این تصور وجود دارد که سیاست یعنی پیچیدگی. شاید هم این برداشت درست باشد؛ اما به لحاظ مفهومی،و از دید رفتاری، سیاستمداری همیشه با پیچیدگی قرین نیست.

یکی از مربیان رفتاری می گفت که اتفاقاً سیاستمداری یعنی احتراز از پیچیدگی، یعنی کاری را بکنید که درست است و فقط کارهای درست را انجام دهید. به نظرم این تعبیر خیلی فرهنگی است. اما اگر نگاه کنید، می بینید که سیاستمداران حرفه ای، و به قول قدیمی ها، دیپلومات ها، گاهی حرفهایی را می زنند که فقط به دلیل درست بودنش و اینکه باید گفته شود، می گویند و مردم عادی می گویند: حالا نمی شد این را نگویی؟

بگذریم، موضوع بحث من اینها نیست چون اصلاً سواد و اطلاعاتش را هم ندارم. موضوع بحث من هوش سیاسی است، که امروز به واسطه یک دوست، بعد از مدتها دوباره در مورد آن شنیدم…

هوش سیاسی به تعبیر کتابی که آن دوست معرفی کرده بود، یکی از سه هوش حیاتی است که مدیران باید داشته باشند.

یعنی یک مدیر باید بازی را بلد باشد، اینکه خوب کار کنی، بهترین در حرفه ات باشی، تمام مقالات و تکنیک ها را خوانده و فرا گرفته باشی، کافی نیست. باید برای کارت، برند داشته باشی، حالا هر کاری که می کنی.

یک مدیر باید بداند که چطور به هم رتبه هایش، زیردستانش و مدیران بالا دستش، امتیاز بدهد و امتیاز بگیرد، اینها حتما بخشی از مدیریت است. باور کنید که اینها نه ریا و نه خباثت است؛ اینها لازم است.

مدیری که به علت عدم آشنائی با قواعد بازی، با کلی امید و آرزو وارد سازمان می شود، همه امیدها را ناامید می کند، یک امتیاز بلد نیست که بگیرد، دست همه طرفدارانش را خالی می گذارد و بالاخره تسلیم شرایط و مخالفان می شود و می رود، خیلی لطفی به سازمان نکرده است.

یارگیری یکی از جوانب هوش سیاسی مدیران است. یارگیری نه برای آنکه “زیرآب” کسی را بزنیم؛  یارگیری برای اینکه اهدافمان را بتوانیم پیاده کنیم.

این ساده اندیشی است که فکر کنیم در راه اجرای اهداف خوب و مقدس، هیچ مقاومتی وجود نخواهد داشت یا به تنهائی قادر به اجرای آن اهداف مقدس خواهیم بود. حتما مقاومت هست، حتما به همراه احتیاج داریم و حتما باید برای مقابله با مشکلات و موانع مجهز باشیم.

من با آن نویسنده موافقم که هوش سیاسی برای مدیران، حیاتی است. نام کتاب مهارتهای حیاتی مدیریت است.

در مورد تصویر خواهش می کنم که بد تعبیر نکنید. درست است که (متاسفانه) ما خیلی با حیوانات و استفاده از حیوان برای انتقال یک صفت میانه خوبی نداریم، اما در دنیا این خیلی باب و متعارف است که هر صفتی به حیوانی مربوط شده باشد… مثبت نگاه کنید.

سربلند باشید.

منبع: http://www.uveco.ir

رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود.

  • ۱۵۰۷

یکی از درس هایی که از گوگل آموختم و البته در تجربه هم دیدم که اجرایی تر است، شروع ساده کارهاست. اگر یادتان بیاید محیط جی میل را، یا همین چند وقت پیش محیط گوگل پلاس را، که چگونه آغاز شد و الان کجاست. علیرغم اینکه رقبایش چه در زمان جی میل که یاهو بود و چه در پلاس که فیسبوک بود، امکانات بیشتری در اختیار کاربران می گذاشتند. گوگل از محیط بسیار ساده شروع کرد ولی مدام خودش را توسعه داد. 

این روحیه انقلابی ما، خودش را در کار هم نشان می دهد، خیلی اوقات ما که می خواهیم کاری را شروع کنیم، هنگام چشم انداز نوشتن اینقدر بزرگش می کنیم که در همان مرحله متوقف می شود. یک طرح آنقدر بزرگ می شود که دیگر نمی توان اجرایش کرد. اینکه بزرگ فکر کنیم که انگیزه حرکت ایجاد کند خیلی خوب است ولی اکثر اوقات چشم اندازی که باید انگیزاننده باشد، متوقف کننده می شود.

این بار اگر خواستید کاری شروع کنید، یا طرح تحولی در سازمان ایجاد کنید، بزرگ فکر کنید، نقشه راه داشته باشید ولی از قدم های کوچک شروع کنید.

نکته دیگری که از گوگل باید آموخت، روند رو به رشدش است. هر چند ساده شروع کرد ولی در طول یکسال، محیط کاری پلاس را خیلی ارتقا داد، بطوریکه شاید کمتر کسی باور کند محیط اولیه اش را. حتما این روند رو به رشدش همانطوری که در جیمیل ادامه داشته، در پلاس هم ادامه خواهد داشت.

 باید بیاموزیم که اگرچه ساده شروع می کنیم ولی خودمان را به چشم انداز تعریف شده برسانیم. باید مسیر رشدمان ثابت و ادامه دار باشد. خیلی اوقات یک طرح شروع می شود و بعد از رسیدن به اولین قدم، متوقف می شود. 

این بار اگر طرحی را شروع کردید و به اولین قدم رسیدید، سریع قدم دوم را شروع کنید، مطمئن باشید که قدم دوم راحت تر است و نتیجه اش شما یا سازمان را خوش بین تر می کند. این روند را اینقدر ادامه دهید تا به چشم اندازتان نزدیک شوید. 

منبع: http://modirnote.blogfa.com/

نکاتی برای بهبود مکالمات تلفنی

  • ۱۷۰۸

توضیحات: در مکالمات تلفنی به‌جای برخورد انفعالی و صرفا پاسخگویی به سوالات مشتری، پیشقدم شوید و بحث را به‌عهده بگیرید.
ژان بقوسیان، مدیر عامل شرکت مدیر سبز، در یک فایل صوتی به بیان راه حل می پردازد.
حجم فایل صوتی: 2.7 مگابایت
دانلود: 

 مرجع: http://www.modiresabz.com

چرا کارمندان کار نمی‌کنند؟

  • ۱۶۰۰

توضیحات: اگر کارمندان ما کارهای لازم را انجام نمی‌دهند احتمالا موضوع به مدیر برمی‌گردد. 4 دلیل مهم وجود دارد که باعث می‌شود کارمندان کار خود را به خوبی انجام ندهند.
ژان بقوسیان، مدیر عامل شرکت مدیر سبز، در یک فایل صوتی به بیان راه حل می پردازد.
حجم فایل صوتی: 2.4 مگابایت
دانلود: 

 مرجع: http://www.modiresabz.com

رفتار سازمانی: لیوان کاغذی

  • ۱۸۳۲

دیروز در سازمانی برای شرکت در جلسه حضور یافتم. خوشبختانه مدیری که با ایشان قرار داشتم از آن دسته ای است که با یک فلاسک آب جوش، لیوانهای کاغذی و چای کیسه ای از مهمانان پذیرایی می کنند که من خیلی احساس خوبی به این سیستم دارم. خودم هم راستش شیوه غالبم همین است.

 ابتدای جلسه دیدم که هرکس چای دارد، از ۲ لیوان داخل هم استفاده کرده است. باز هم زود قضاوت کردم و گفتم ای بابا اینجاست که هیچکس به فکر سازمان نیست و برای راحتی و احتمالاً بی توجهی، لیوانها را دوتا دوتا برمی دارند.

 بعد از چند دقیقه من هم یک لیوان برداشتم (احتمالاً برای اینکه به حضار درسی بدهم!) آب جوش را داخلش ریختم، یک چای کیسه ای هم داخل آن انداختم. (احتمالاً) منتظر بودم که ببینم متوجه می شوند که من یک لیوان مصرف کرده ام یا نه. در همین زمان و قبل از شروع بحث بود که تلفن همراهم زنگ زد و من برای مکالمه از اتاق خارج شدم.  مکالمه چند دقیقه طول کشید و بعد از چند دقیقه که به اتقا برگشتم، چشمتان روز بد نبیند….