-
جمعه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۲، ۰۹:۰۸ ب.ظ
-
۱۳۹۶
این منطقه را به عنوان یکی از عجیب ترین نقاط زمین می شناسند. منطقه جزایر سوکوترا از چهار جزیره که دوتای آن ها سنگی هستند تشکیل شده است.
بر طبق گفته یونسکو 37 درصد از 825 گونه گیاهی، 90 درصد از خزندگان و 95 درصد از گونه های حلزون این منطقه در هیچ جای دنیا وجود ندارد. گونه های عجیب گیاهی در این منطقه بسیار زیاد هستند. از بین این گونه ها می توان به درختان خون اژدها، رزهای صحرایی و غیره اشاره کرد.
در زیر دو نمونه از گیاهان عجیب این جزیره را ملاحظه می کنید:
-
پنجشنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۲، ۰۹:۵۵ ب.ظ
-
۱۳۶۲
یوسمیت Yosemite یک پارک ملی در ایالت کالیفرنیا –آمریکا است.این پارک در سال 1870 بعنوان پارک ملی انتخاب شد.
این آبشار یکی از دیدنی ترین چشم اندازها این پارک است که حدود 153 متر است. البته معروفیت این آبشار زمانی است که تبدیل به آبشار آتش میشود.
این پدیده سالی یکبار هنگام غروب خورشید در اواخر ماه فوریه اتفاق میافتد.
زمان غروب خورشید، زاویه تابش و انعکاس نور آن بر این آبشار از آن یک آبشار آتش میسازد که چشم هر بینندهی را خیره میسازد.
چشم انداز بی نظیری از یک آبشار آتش که در انتها به رنگین کمانی زیبایی از رنگ های آتشین تبدیل میشود.
این منظره بدیع تنها در دو هفته آخر ماه فوریه و در یک زمان کوتاه چند روزه ایجاد میشود. به همین دلیل این پارک به "آبشار آتش یوسمیت" Yosemite Firefall نیز معروف است.
-
پنجشنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۴۹ ب.ظ
-
۱۴۳۰
خیابان نوستالژیک مقابل دانشگاه تهران. یادش به خیر. زمانی بود که تیغ سانسور خیلی تیزتر از امروز بود و کتاب هایی هم که از زیر این تیغ رد میشدند به دلیل کمبود کاغذ نایاب بودند اما ..... اما آدم کتابخوان خیلی بیشتر بود. کتابفروشی ها، کتاب دستدوم فروش ها و حتی دستفروشان سرشان شلوغ از مشتری های تشنه مطالعه بود. دانشجویان مغازه به مغازه دنبال کتابهای درسی نایابشان میگشتند تا شاید دست دوم آن را به چند برابر قیمت پشت جلد پیدا کنند و بخرند. مثل امروز نبود که کتابفروشیها پر از کتاب باشد و دانشجویان بگویند همین جزوه استاد بس است کی پول کتاب خریدن را دارد (و در دلشان این باشد که کی حال کتاب خواندن را دارد). مثل امروز نبود که کتابفروش ها فقط کارشان باشد عرضه تست برای کنکوری ها و حل المسائل برای دانش آموزان و ICDL برای پشت میزنشینها.
منظره جلوی دانشگاه تهران به اندازه کافی تلخ و دل گیر شده بود. آن قدر تلخ که حتی خوردن نان خامهای دور میدان هم کام را شیرین نمیکرد. اما چندی است که این گذر نه تنها تلخ، بلکه تهوعآور شده است. دیدن اعلاناتی که جماعت علاف و مدرکپرست را فرا میخوانند قدم زدن به این خیابان را تکلیفی شاق کرده است.
تا مدتی به خودم میگفتم به درک. بگذار دلشان خوش باشد که مقاله چاپ کردهاند و فوقلیسانس و دکترا گرفتهاند. پس فردا که استاد و تحلیلگر و سخنران شدند، ملت به ریششان خواهند خندید و آنوقت میفهمند که یک من ماست چند من کره دارد. از اینها گذشته این چیزها همههای دنیا هست. مگر در کشورهای پیشرفته نیستند موسساتی که برای فروش مدارک تحصیلی دانشگاههای «نیست در جهان» تبلیغ میکنند، بگذار اینجا هم مدارک جعلی دانشگاههای آکسفورد و کمبریج را به مشتی نادان بفروشند. مگر نیست که در آنجا برخی پول میدهند تا دیگران برایشان مقاله و رساله بنویسند تا اسم در کنند. بگذار اینجا هم بدهند تا رتبه بگیرند و دوزار روی حقوقشان برود.
اما مشکل اینجاست که در این زمینه و در ایران دارد کم کم از شور به در میشود. چند مقاله در خبرآنلاین در این مورد آورده شده است. (بخوانید: این، این، و این). این مشکل فقط به دانشگاههای ایران محدود نمانده، بلکه بخشی از دانشجویان ایرانی خارج از کشور نیز آن داخل گردیدهاند. با پایین ماندن نرخ ارز سیل دانشجویان ایرانی که زندگی و تحصیل در خارج از کشور را ارزان یافتند، به راه افتاد. با ترقی نرخ دلار به سه برابر در مدت کمتر از یک سال، این گرایش در دانشجویان پدید آمد که هر چه زودتر فارغالتحصیل شود و بسیاری این سریعترین راه را با گذر از دکان دلالان مقاله و پایاننامه در مقابل دانشگاه تهران پیدا کردهاند.
سازی که امروز برخی مشغول نواختن آن هستیم، فردا صدایش در خواهد آمد. صدایی که نه فقط موجب سرافکندگی جامعه علمی ایران خواهد بود، بلکه زیانهای بسیار مهیبتر به ما وارد خواهد ساخت. امروز به دلایلی که از دست ما خارج است، ارتباط میان دانشگاههای کشورمان با دنیا دارد کمتر و کمتر میشود. بیایید لااقل به دست خود کاری نکنیم که فردا به حکم ایرانی بودن در خارج از کشور مورد سوظن و پیشداوری قرار گیریم و هیچ کداممان نتواند از هیچ دانشگاهی پذیرش یا موقعیت مطالعاتی بگیرد و در داخل کشور نیز استاد بودن و دانشجو بودن و پژوهشگر بودن، افتخار و احترامی نداشته باشد.
منبع: pap.blog.ir
-
چهارشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۰۴ ب.ظ
-
۱۸۷۲
سلام به همه شماها، در هر جا که هستید.
من Doctor U هستم، فوق تخصص کارهای اجرایی ساختمان.
توی اکثر زمینه های اجرایی ساختمان تجربه دارم: از روابط سرانگشتی محاسبه مقدار مصالح گرفته تا تکنیکهای اجرا و مقایسه هزینه های استفاده از سیستمهای مختلف در ساختمان.
من صبح تا عصر توی کارگاهم، عصرها با مهندسان و مجریان همکارم جلسه تبادل اطلاعات داریم و شبها هم 5-4 ساعت توی اینترنت به دنبال پیدا کردن نکته های به درد بخور و روشهای اجرایی جدید هستم.
اینجا قراره یه سری نکات و قواعد اجرایی را که توی هیچ کتاب و جزوه ای پیدا نمیشه به شما بگیم؛ بیشتر هدفمون هم اینه که دوستانی که کمتر با اجرا درگیر بودن و بیشتر سرشون توی کتاب و کامپیوتر بوده، دید اجرایی بهتری پیدا کنن.
به کارفرماها هم البته توجه داریم و نکاتی را اینجا میگیم که میتونه یه عالمه در تصمیم گیری هاشون موثر باشه.
نکاتی را که میگیم، حاصل تجربیات چند ساله تیمی ما هست. هر نکته با اسم فردی که اون رو تجربه کرده، ارائه میشه.
اگه خواستید نکته و یا پیشنهادی رو مطرح کنین، آدرس ایمیل من اینه:
آدرس قسمت من هم در سایت، اینه:
-
چهارشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۲، ۰۹:۵۲ ق.ظ
-
۱۲۷۵
این روزها، جنبشى در اروپا راه افتاده به نام غذاى آهسته ( Slow Food ).
این جنبش میگوید که مردم باید به آهستگى بخورند و بیاشامند ، وقت کافى براى چشیدن غذایشان داشته باشند، و بدون هرگونه عجله و شتابى با افراد خانواده و دوستانشان وقت بگذرانند.
غذاى آهسته در نقطه مقابل غذاى سریع (Fast Food) و الزاماتى که در سبک زندگى به همراه دارد قرار میگیرد. غذاى آهسته پایه جنبش بزرگترى است که توسط مجله بیزنس طرح شده و یک "اروپاى آهسته" نامیده شده است. این جنبش اساساً حس شتاب و دیوانگی به وجود آمده بر اثر نهضت جهانى شدن را زیر سوال میبرد؛ نهضتى که کمیّت را جایگزین کیفیت در همه شئون زندگى ما کرده است.
مردم فرانسه با وجودى که ٣٥ ساعت در هفته کار میکنند امّا از آمریکائیها و انگلیسیها مولّدترند . آلمانیها ساعت کار هفتگى را به بیست و هشت ساعت تقلیل دادهاند و مشاهده کردهاند که بهرهورى و قدرت تولیدشان ٢٠% افزایش یافته است.
این گرایش به آهستگى و کندکردن جریان شتاب آلود زندگى، حتى نظر آمریکائیها را هم جلب کرده است.
البته این گرایش به عدم شتاب، به معنى کمتر کار کردن یا بهرهورى کمتر نیست؛ بلکه به معنى انجام کارها با کیفیت، بهرهورى و کمال بیشتر، با توجه بیشتر به جزئیات و با استرس کمتر است. به معنى برقرارى مجدّد ارزشهاى خانوادگى و به دست آوردن زمان آزاد و فراغت بیشتر است. به معنى چسبیدن به حال در مقابل آینده نامعلوم و تعریف نشده است. به معنى بها دادن به یکى از اساسیترین ارزشهاى انسانى یعنى ساده زندگى کردن است.
هدف جنبش آهستگى، محیطهاى کارى کم تنشتر، شادتر و مولّدترى است که در آن، انسانها از انجام دادن کارى که چگونگى انجام دادنش را به خوبى بلدند، لذت میبرند.
اکنون زمان آن فرا رسیده است که توقف کنیم و درباره این که چگونه شرکتها به تولید محصولاتى با کیفیت بهتر، در یک محیط آرامتر و بیشتاب و با بهرهورى بیشتر نیاز دارند، فکر کنیم.
بسیارى از ما زندگى خود را به دویدن در پشت سر زمان میگذرانیم امّا تنها هنگامى به آن میرسیم که بر اثر سکته قلبى یا در یک تصادف رانندگى به خاطر عجله براى سر وقت رسیدن به سر قرارى، بمیریم.
* بسیارى از ما آنقدر نگران و مضطرب زندگى خود در آینده هستیم که زندگى خود در حال حاضر، یعنى تنها زمانى که واقعاً وجود دارد را فراموش میکنیم. *
همه ما در سراسر جهان، زمان برابرى در اختیارداریم. هیچکس بیشتر یا کمتر ندارد. تفاوت در این است که هر یک از ما با زمانى که در اختیار داریم چکار میکنیم. ما نیاز داریم که هر لحظه را زندگى کنیم. به گفته جان لنون، خواننده معروف: زندگى آن چیزى است که براى تو اتفاق میافتد، در حالى که تو سرگرم برنامهریزیهاى دیگرى هستی.
به شما به خاطر این که تا پایان این مطلب را خواندید تبریک میگوئیم. بسیارى هستند که براى هدر ندادن زمان، از وسط مطلب آن را رها میکنند تا از قافله جهانى شدن عقب نمانند!
-
سه شنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۰۶ ب.ظ
-
۱۲۸۹
برای ملتی با سابقه تاریخی چند هزار ساله و فرهنگ غنی ایرانی-اسلامی، می توان نکات مثبت زیادی را برشمرد که باعث می شود موقعیت ایران و ایرانی در میان سایر ملل، جایگاه بلندی داشته باشد.
برای چنین ملتی، نقاط ضعف شخصیتی و فرهنگی که شاید در بین ملل دیگر هم دیده شود، زیبنده و شایسته نیست و چقدر خوب است که در برطرف کردن این نقاط ضعف بکوشیم.
متن زیر که توسط یکی از بازدیدکننگان محترم تارنما ارسال شده، با زیر ذره بین قرار دادن عادات نازیبایی که در بین برخی از ما دیده می شود، سعی می کند تا تلنگری باشد بر وجدان ها.
به امید اینکه نقدها تبدیل به ابزاری شوند برای پالایش فکری ما.
این متن با تغییراتی در آن، به حضورتان تقدیم می گردد:
... چرا بعضی از ماها اینگونه ایم: با دروغ ها و بلوف های تو خالی، عدم مسئولیت پذیری و نداشتن دانش کافی. ادعا بسیار و دانش، اندک. خود را برتر از بقیه دانستن و نظر هیچ کسی را حساب نکردن از جمله ایرادات ما نیست ؟
حرف زدن بسیار عامیانه همراه با توهین. خر فرض کردن دیگران و سوء استفاده. آه که برخی از ما استاد سوء استفاده هستیم. از استفاده غیر مجاز از پرینتر شرکت تا سوء استفاده از مدرک و رتبه. پارتی بازی و دور زدن قانون مگر همانی نیست که بعضی از ما در آن تبحر داریم ؟
توهین به نظرات دیگران و یک طرفه به قاضی رفتن بدون قائل شدن حق دفاع برای دیگران؛ عیبی که دارد به شکلی آرمانی و نهادینه می شود. بردن آبروی دیگران !
واقعا وقت آن نیست که حرمت هم را نگاه داریم و در بحرانی ترین شرایط آبروی دیگران را حفظ کنیم؟ مگر رسم انسانی غیر از این است؟
روزی باید بیاید که اینقدر راحت به هم تهمت نزنیم. چقدر راحت حتی نزدیکانمان را مسخره می کنیم ، این قضیه در مورد خود بنده نیز صادق است متاسفانه. مسخره کردن یعنی دور شدن دلها از هم، یعنی از بین بردن اعتماد .
مگر این نیست که وقتی عصبانی می شویم،