-
جمعه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۲:۱۷ ب.ظ
-
۱۵۶۸
عباس آخوندی، متولد 1336 است. دارای مدرک کارشناسی ارشد مهندسی راه و ساختمان از دانشگاه تهران و دکترای اقتصاد سیاسی از کالج رویال هالووی لندن است. او هم اکنون عضو هیات علمی دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران است. از سال 1388 عضو شورای رقابت است. چندین دوره سابقه عضویت در شورای مرکزی نظام مهندسی را داراست. وی وزیر اسبق مسکن و شهرسازی، قائم مقام مدیرعامل صدا و سیما و معاونت سیاسی و اجتماعی وزارت کشور را نیز در کارنامه خود دارد.
آخوندی، عباس - بخش اول: ارزیابی بازار اندیشههای انتخاباتی
جور دیگری نیز می توان به انتخابات نگاه کرد. انتخابات یک قرار داد اجتماعی برای حکمروایی بر کشور در یک مدت چهارساله است. در این قرارداد نوعی داد و ستد برنامه و اندیشهی نامزدها از یک سوی و رای شهروندان از سوی دیگر صورت میگیرد. همانقدر که نامزدها در عرضهی اندیشهی خود به مردم تلاش میکنند، شهروندان حق دارند با رای خود میزان دسترسی به خواستههایشان را در زندگی اجتماعی حداکثر سازند. رای شهروندان بزرگترین سرمایه انان در این مبادله است. در این سری از یادداشتها من در جایگاه یک شهروند دارای حقوق اساسی شناخته شده بر اساس قانون اساسی با نامزدها سخن میگویم. من یک رای دارم و آن را به کسی که میدهم که حد اقل به دو شرط پایبند باشد. یکم، برابری طرفین قرارداد. به زبان ساده، هویت من به عنوان یک شهروند در این قرارداد، با نامزدها همارز است. دوم، نامزدها باید خواستههای مرا با رعایت انصاف نسبت به طرف قرادداد با کمترین هزینه مادی و اجتماعی و سالمترین وجه تامین نمایند. قانون اساسی، قانون انتخابات و سایر قوانین قاعدتا تضمینکنندهی رقابت منصفانه در این دادوستد اجتماعی است. اخلاق عمومی و انصاف حکم میکند که اطلاعات بهصورت شفاف و برابر در این بازار به چرخش درآید. از همینرو، من رویکردم را از طریق رسانههای عمومی به اطلاع تمام شهروندان و نامزدها میرسانم. همهی شهروندان میتوانند همین کار را انجام دهند و رویکرد خود را بیان کنند. بدینترتیب ما شهروندان میتوانیم یک گفتگوی اجتماعی خلاق را سامان دهیم، بر انتخابات اثر مثبت بگذاریم و امید اجتماعی را در جامعهمان گسترش دهیم. برای شروع کار، در گام یکم، ارزیابی خودم را از چشماندازهایی که تاکنون از سوی نامزدها عرضه شدهاند بیان میدارم. در گامهای بعدی خواستههای خود را اعلام خواهم کرد. قاعدتا نامزدی موفق خواهد شد که از خواست و مطلوبیت نهایی شهروندان اطلاع کاملتری داشته باشد، و برنامهی کارآتری برای پیاده سازی آنها داشته باشد.
تحلیل شرایط بازار
امروزها با گرم شدن تدریجی تنور انتخابات، بازارهای مختلفی از اندیشهها در حال شکلگیری است. بر اساس اطلاعاتی که تا این تاریخ عرضهکنندگان آرا به بازار ارائه کردهاند، عدهای از رأیدهندگان احتمالا همانند من در صدد ارزیابی بازار اندیشههای عرضهشده هستند. باتوجه به آنکه زمان پایان عرضهی اندیشهها فرا نرسیده است، ممکن است در آینده ایدههای جدیدتری به بازار آید. بنابراین، باید بطور مرتب بازار را رصد کرد و تازههای آن را مورد بررسی قرار داد. در هر صورت، هر یک از ما یک رای دارد و ارائهی آن بستگی به کارایی سبد اندیشههایی که عرضه میشود، دارد. با این مقدمه، من بازار اندیشههای عرضه شده تا کنون را به سه بازار عمده تقسیم میکنم. البته بین این بازارها تعدادی راههای فرعی ایجاد شدهاست و برخی تلاش دارند تا در دو بازار فعال باشند. به هر روی، این سه عمده بازار به شرح زیر میباشند:
1- بازار اندیشههای سوپرمارکتهای صنعتی
تحت تاثیر تحولات دنیای مدرن، روندِ شکلگیری سوپرمارکتهای صنعتی در ایران تسریع یافتهاست. مشکلی که در این بازارها وجود دارد این است که مبنای کارِ برخی آنها اقتباس ناقص از کارِ دیگران است. لذا ضمن تنوع اندیشه و چشماندازی که ارائه میکنند، فاقد پیوستگی درونی، ارتباط منطقی با خواستههای زندگی رزومرهی ما و نرمافزارهای کارآمد هستد. افزون براین، نظام طبقهبندی کالایی درستی نیز ندارند. گاهی معماری چشمنوازی عرضه نمیکنند و ویترینهای آنها کموبیش آشفته است. هرگوشه از این اندیشههای سوپرمارکتی به جریانی تعلق دارد. برخی گوشهها سوپر مدرن هستند. در برابر، در گوشههایی از ایدههای کلاسیک استفاده شده است. در این میان، برخی طراحان به فکر افتادهاند که بد نیست در برخی جاها از چاشنی سنت نیز استفاده کند. لذا ناگاه در قلبِ سوپرمارکت، حوضخانه و قهوهخانه سنتی نیز تعبیه شدهاست. به قولی، از مشتریان با قلیان نیز پذیرایی میگردد. قرار گرفتن در این سوپرها گاهی حس جهتیابی زمانی و مکانی را از آدم سلب میکند.
قفسههای اندیشهها وضعیت آشفتهتری دارند. نحوهی چینش آنها اکثر از نظم مشخصی تبعیت نمیکند. بسیاری از قفسهها خالی شدهاند و چیزی جای آنها را پر نکردهاست. تازه اندیشههایی که عرضه میشوند بسیارشان تاریخگذشته هستند و برخی از آنها نیز بهدلیل تحلیل و ارائه بد از محتوا تهی شدهاند و دردی از ما دوا نمیکنند. برخی اندیشههای عرضه شده نیز فاقد برچسب هستند. لذا در مورد این دسته از اندیشهها، از محتوای آنچه که عرضه میشود اطلاعات درستی به شهروندان داده نمیشود. لذا گاهی برای جور کردن یک منظومه سازگار فکری باید سرتاسر فروشگاه را زیرورو کنی. اخرِ کار هم تضمینی برای موفقیت نیست.
بهنظر میرسد اندیشههای سوپرمارکتی صنعتی مدتی است که در مقام بازاندیشی برنیامدهاند. آنها برای آنکه از وضعیت کمبود کارایی فعلیشان خارج شوند نیاز دارند تا همه چیز را از نو مورد تجدید نظر قرار دهند؛ از ساختار گرفته تا جزئیات گوشهها. آنها نیاز دارند تا در طراحی مجدد آرایشان از یک مفهوم معماری سازگار و روزآمد استفاده کنند. تمام ویترینهای افکار آنان نیازمند طراحی و آرایهی مجدد است. سقف اندیشههایشان باید بلندتر و چشماندازهای دلپذیرتری ارائه کنند. روابط بین اجزای اندیشهها باید بازتعریف شوند و ارتباط سهل و آسانتری بین آنها برقرار شود. مفهوم پلههای رشد و توسعه در این رویکردها از اهمیت فراوانی برخوردارند و گرنه ممکن است تبدیل به پرتگاه شوند. افراد باید بتوانند با مخاطره کمتری به این رویکردها نزدیک شوند و با آنها زندگی کنند. حصول اطمینان از حفظ و حراست از حقوق اساسی شهروندان و بهبود کیفیت زندگی در این فضاهای اندیشهای باید اصل باشد و گرنه طراحی فضاهای انتزاعی و احیانا بدون راهِ خروج چندان کارایی ندارد.
2- تیمچه حاجبالدوله
دومین دسته از بازارهای اندیشهی شکلگرفته بهسان تیمچههای قدیمی است. آمدهاست که تهران دو تیمچه عمده داشته بنام جاجبالدوله و امینالسلطان. تعداد مغازهها در این تیمچهها فراوان است. در آنها همهچیز یافت میشود، از اشیاء عتیقه و باارزش فرهنگی تا چراغ فتیلهای و سیخ و سهپایه. انواع کرسی، میز، نیکت و صندلی درست حسابی و یا رنگورو رفته و پایهشکسته موجود است. لوسترهای قدیمی که هنوز روشنیبخشند در کنار برخی چراغها که حبابهایشان شکسته و گاهی با حبابها ناجور و نامتجانس جابجا شدهاند نیز وجود دارد. میزهای توالت قدیمی که هنوز چارستونشان سالم است هم دیده میشود. برخی از آنها آینههایشان کاملا شفاف و سالم باقی مانده است و برخی دیگر با آینههای شکسته که با چسبهای رنگارنگ به هم وصله و پینه شده، عرضه میشوند. ساعتهای قدیمی هم هست. البته اکثرشان دیگر کار نمیکنند و زمان در آنها متوقف شدهاست. بیشتر به درد دکور میخورند. تک و توک ساعتهایی هست که اگر باطریشان عوض شود احتمالا بهکار بیفتند.
بزرگترین مشکل این بازارها اندیشهها این است که هیچ اطلاعات روشنی را به مشتری نمیدهند. اولا هیچ آماری از کالاهای عرضه شده در آنها وجود ندارد. تاریخ تولید و اصالت اشیاء عرضه شده، مورد تردید است. و از همه مهمتر، هیچمسئولیتی در بارهی چشماندازی که عرضه میکنند نمیپذیرند. آنان صرفا وظیفه خود را عرضه میدانند. نتیجه هر چه شد بر عهده شهروندان است. دست روی هر کدام از اجناس که بگذاری و اطلاعاتی از فروشندگان درخواست کنی هرکدام یک چیزی میگوید. تشخیص جنس تقلبی و واقعی در آنها خیلی سخت است. اگر در چند روز متوالی به آنها مراجعه کنی و در باره یک اندیشهی مشخص سؤال کنی هر روز یک جواب میگیری. هرچند بهظاهر فروشندگان فراوانی در این مغازهها کار میکنند، لیکن اغلب فاقد اختیار هستند و در حد یک پادو میباشند. تا چیزی را صاحب مغازه شخصا اعلام نکرده باشد، به حرف بقیه کارکنان این فروشگاهها نمیتوان اعتماد نمود. چون در آخرِ کار فروشندهی اصلی منکر میشود. یک بخش بسیار جالب و هیجان انگیز در برخی مغازههای این بازارها نیز وجود دارد. برخی از آنها سفارش ساخت کالای قدیمی نیز میگیرند.
نکته دوم، ابعاد، کارایی و قیمت کالاهای عرضهشده است. اغلب آنها با سبک زندگی آپارتماننشینی ما مطابقت داده نشدهاند. هرچند واجد عناصر ارزشمندی هستند، لیکن نیازمند یک بازسازی بنیادین و آرایه جدید میباشند. حتی اگر اصرار داشته باشی که آنها استفاده کنی، این روزِ روز ملزوماتش فراهم نیست. مثلا اگر بخواهی از چراغ سهفتیلهای استفاده کنی، دسترسی به نفت سفید خودش یک مشکل جدی است. مگر آنکه بخواهی به عنوان زییایی از آنها بهره ببری. و قِس علیهذا فعلل و تفعلل.
مشتریان تیمچهها چند گونهاند. یا افرادی هستند که به هردلیلی نخواستهاند و یا نتوانستهاند سبک زندگیشان را با شرایط جدید وفق دهند. عدهای هم کاسبیشان همینطوری سروسامان میگیرد. و گروهی هم مالدار هستند که میتوانند اشیاء عتیقه را بخرند و در دنیای جدید از آنها استفاده کنند. بعضی از آنها خیلی با هوش و حواس هستند. چون اولا گوهرشناس هستند و گوششان بدهکار حرفهای فروشنده نیست. آنها میدانند چرا به این مغازهها مراجعه کردهاند وعدل میروند روی همان کالایی که دوست دارند دست میگذارند. ارزش واقعی آن کالا را نیز میدانند و هیچ حاضر نیستند که یک پاپاسی بیشتر بپردازند. در هرصورت آنان درگیر معاملهای که سودشان تضمینشده نباشد نمیشوند. با این اوضاع و احوال برای ما که جزء هیچکدام از دستههای بالا نیستیم، خرید از این بازار بسیار پرمخاطره بهنظر میرسد. چون اطلاعات لازم را نداریم، چه جنس خوب بخریم و چه جنس بد همواره مغبونیم. همیشه نگرانیم که نکند جنس خریداریشده تقلبی باشد و یا آنکه پول زیادی پرداخت کردهباشیم. به دلیل ماهیت این بازار و شدت رقابتی که در آن وجود دارد، به نظر نمیرسد که فروشندگان آن نیز سودی بیش از حاشیه بازار ببرند.
3- بازار اندیشههای ابزاری
بازار اندیشههای ابزاری سومین دستهی بازاری است که شکلگرفته است. فعلا عرضهکنندگان آن بسیار محدودند. در عین حال، همهجور ابزاری عرضه میشود. از ابزارهای تخریبی بزرگ مقیاس تا ابزارهای دقیق برای کاربردهای خاص. یک بخش این بازار نیز به مواد محترقه برای تخریب و انفجارها کوهها برای بازکردن مسیر و یا استفاده از معادن مختلف با حجم ذخیرهی زیاد اختصاص دارد. انواع فتیلههای لازم برای انفجار و سایر ابزارهای آتشکاری نیز یافت میشود. با این وجود این بدین معنی نیست که هیچ نظمی در چیدمان مغازه وجود دارد و یا آنکه ابزارهای عرضهشده کارایی خوبی دارند. خاک و خل همهی مغازه را گرفته است. لازم به تذکر است که دانش مهندسی اخیرا استفاده از انفجار را برای کوهبری و یا استفاده از معادن جز در موارد خیلی خاص؛ در دوردستها که کاملا غیر مسکون است را ممنوع ساخته است. چرا که روشهای انفجاری موجب ریزش کوه در هنگام بهرهبرداری از مسیرها و یا بسته شدن راهِ دسترسی به لایههای زیرین معادن میشود و اصطلاحا معدن کور میشود. لیکن گویی این مغازهداران به شعار حالا را خوش است باور دارند و کاری به آینده ندارند.
در این بازار، از همهچیز هم ابزار درست میکنند. بعضی وقتها میبینی اجناس و مواد بسیار باارزشی را تبدیل کردهاند به یک سری ابزارهای دمدستی که حتی کارایی اولیه را نیز ندارند. بعضی از آنها اساسا معلوم نیست به چه منظور ساخته شدهاند. آنها نمونهی مشابهی در دنیا ندارند، هرچند که فروشندگان این مغازهها مدعیاند که از نمونهی خارجیشان هم بهترند و در پی ایجاد فروشگاههای زنجیرهای درسطح جهان هستند. اغلب ابزارها کالیبره نشدهاند. یعنی هیچ ارتباطی با کاربرد مورد ادعای صاحب مغازه برقرار نمیکنند. مثلا برای جابجایی سنگهای بزرگ یک سری اهرم به معرض نمایش گذاشته شدهاند. لیکن جنس و آلیاژ اغلب اهرمها نامرغوب است و تا زیر سنگ قرار میگیرند له میشوند. بازوی تعداد دیگری از اهرمها آنقدر کوتاه است که در عمل نمیتوان با آن هیچ وزنهای را جابجا کرد. پیچ و رزوهی اغلب انبرها، گازانبرها، دمباریکها، آچارفرانسهها و سایر آچارهای فروشی در این مغازهها هرز شده و در خودشان آزاد میچرخند. همین مشکل را شما با رزوهی درون مهرهها دارید. در هر صورت، علیرغم ادعا و تنوع ابزارهای عرضه شده در این بازار، اغلب انها فاقد هرگونه کارایی هستند. تک و توک ابزار نسبتا به درد خوری بهدست میآید که اکثر زنگزده هستند.
قسمت خطرناک این بازار بخش فروش مواد محترقهی آن است که بهصورت فلهای روی هم ریخته شدهاند. فتیلههای مختلف آن کنار، تلانبار شدهاند. کوچکترین بیاحتیاطی میتواند منجر به انفجارهای مهیبی شود خدا نکند پای شما به چیزی گیر کند، در آن صورت، چیزی از شما باقی نمیماند. خطر آتشسوزی بسیار جدی است. لیکن مغازهداران گوششان اساسا بدهکار توصیههای آتشنشانی نیست. تا کنون چندین بار هم آتشسوزی گستردهای در این بازار صورتگرفتهاست، لیکن هنوز دستورالعملهای ایمنی در دستور کار صاحبان این مغازهها قرارندارند. طرفه آنکه فروشندگان در کمال خونسردی و با خنده حکایت انفجارهای مختلف را برای خریداران روایت میکنند و افراد محتاط را ترسو قلمداد مینمایند. با این وجود بهدلیل وضعیت نسبتا انحصاری و رقابت بسیار محدود در این بازار، حضرات قیمت، شرایط و مقدار کالای فروشی خود را به خریداران تحمیل میکنند. گویی اساسا گذر شورای رقابت به این بازار نیفتاده است تا دستور شکست تمرکز شدید در بازار را صادر کند. با این شرایط، خرید از این بازار کاملا به زیان خریدار است و به هیچ وجه توجیه ندارد.
با توجه به شرایط یادشده در بالا، در بخشهای بعدی موضوع قرارداد و شرایطی که باید در یک قرارداد اجتماعی درج گردد را از منظر خودم به مثابه یک شهروند اعلام میکنم.