Shoma5

شبکه مهندسان ساختمان ایران

مثال معمار

  • ۱۸۴۴

معمارها آدم‌های جالبی هستند؛ مجموعه‌ای از شاعر و استاد کار، اهل فکر و اهلِ عمل؛ حاصل تخیّل و اندیشه‌شان باید فوری به کار آید.

 آن چه ذهن می‌سازد باید توانِ مادیّت یافتن و ملموس شدن داشته باشد. با سنگ و آهن و سیمان برای طرحی مجرد از جنس اندیشه و خیال، باید بر این زمین سخت، جسم بسازند. آن‌ها محکوم به ساختن هستند و در دنیایی که دائم رنگ و شکل و قالب عوض می‌کند، باید ثبات پدید آرند. درگیری شگفتی با زمان و لاجرم با زمانه دارند زیرا آن چه فردا می‌آید امروزی را که خود تداوم آن است نفی می‌کند. و معمار ناچار است چیزی پایدار بسازد که فردا هم به کار آید. از یک سو زمان را در فضایی که می‌سازد به بند می‌کشد و در برابر حرکت بی‌رحم و ویرانگرش دیواری از سکون می‌چیند و از سوی دیگر ناگزیر است خود سریع‌تر از زمان برود تا در دلِ آینده فضایی بگشاید آماده‌ی پذیرایی ساکنانِ فردا. مجبور به مسابقه با زمان است و شگفتا که با آفریدن سکون، بر این توقف ناپذیر چیره می‌شود تا بر او پیشی گیرد.

به این گونه معمای معماران ـ این صاحبانِ راز در قصه‌های کهن ـ بر محور تضاد و تناقض و در بطنِ تنشِ پایان ناپذیرِ کهنه و نو، شکل می‌گیرد. رازِ معمار در داوریش نهفته است: داوری و گزینش میان تضاد‌ها و تبدیل تناقض به هماهنگی. او استادِ سازش است؛ و مصالحه میان ناسازگارها و مصالحه ناپذیرها، از این رو انقلاب در کار معمار نه ویرانیِ کهنه، که تداوم و جهش است به سوی نو. سازش میانِ کهنه و نو سازشِ مرگ و زندگی است. خودِ دنیا همین طور ساخته شده ‌است، برهمین بنیاد. پس معمار در داوری و گزینشِ خود هم له و هم علیه دنیاست. پایی در زمینِ کهنه دارد و سری در آینده‌یِ ضرورتاً تازه. تصویر او از آینده، تصوریست که از فضاهای شهری، مکان‌های عمومی، خانه‌ها و روابط آدم‌ها دراین فضاها دارد.

 دراین فضاهاست که انتظامِ امور آدمیان تحقق می‌پذیرد، از این رو وجدانِ معمار ناگزیر درگیر زندگی و کیفیت‌های ویژه‌ی آن است در مکان‌هایی که کار می‌کند و به آن تعلق می‌یابد. پس در کار او هم انتظامِ حال وجود دارد و هم نظمی که شایسته است باشد و جبراً از وضع موجود فراتر می‌رود. بی سبب نیست بیش‌ترین واژه‌هایی که نشان از تحول دوران‌ها داشته‌اند نظیر مدرن و پست مدرن و... خیلی پیش از آن که به دگرگونی‌های اجتماعی دلالت کنند برای توصیف نوآوری‌های معماری به کار رفته‌اند....

رضا دانشور، باغی میان دو خیابان، چهار هزار و یک روز از زندگی کامران دیبا، ص ۱۱ و ۱۲، نشر البرز، پاریس، ۱۳۸۸

با تشکر از آقای مهندس فرید احمدی که این متن را ارسال نمودند.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی