-
جمعه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۱، ۰۲:۰۱ ب.ظ
-
۳۸۵۵
به دهانی که تند و تند باز و بسته می شد زل زده بود. ابتدا سعی کرده بود به حرف هایی که به نام انتقاد بر سرش فرود می آمدند جوابی بدهد، بعد سکوت کرده بود و حرف هایش را خورده بود و حالا کم کم فشار خونش بالا می رفت و قرمز می شد و بعد هر لحظه ممکن بود انفجاری رخ دهد. افرادی که نقدپذیر باشند و در مقابل، افرادی که شیوه های صحیح نقد را بدانند، زیاد نیستند. این در حالی است که نقد پذیری و به کارگیری شیوه های درست نقد از بزرگ ترین عوامل توسعه کشورها است. به عبارتی داشتن فرهنگ نقد تجربه ای طولانی و تمرین زیاد در گوش کردن، فکر کردن و پاسخ دادن می خواهد.
اگر در جامعه اى برنتابیدن نقد دیگران تبدیل به فرهنگ آن جامعه شده باشد، آن جامعه کارش به تحجر و پسرفت مى کشد.
هیچ کس نمى تواند ادعا کند که حق را به تمامى در اختیار دارد و دیگرى کاملاً از آن بى بهره است. هر فرد و هر جامعه اى که به این اصل فلسفى معتقد باشد، به اصل مترقى نقد پایبند است. اگر ما نقدهاى دیگران را برنتابیم، باید مطمئن باشیم که خودمان از پویایى لازم برخوردار نخواهیم شد و اگر در جامعه اى برنتابیدن نقد دیگران تبدیل به فرهنگ آن جامعه شده باشد، آن جامعه کارش به تحجر و پسرفت مى کشد.
مواردی از نداشتن فرهنگ نقد خودش را در روابط بین اعضای خانواده نشان می دهد. در بسیاری از خانواده ها، افراد به جای این که با هم صحبت کنند و انتقادات خود را نسبت به هم مطرح کنند، سعی می کنند با خشم یا تظاهر به خشم حرف اول و آخر را بزنند. به این ترتیب آن ها نمی توانند مشکلات شان را به صورت ریشه ای حل کنند.
چه بسا مشکل از خودشان است ولی چون فرهنگ نقد ندارند و اجازه انتقاد هم به طرف مقابل نمی دهند و یا حاضر نیستند انتقادی را قبول کنند، هیچ گاه متوجه اشتباهات و اشکالات کار خود نمی شوند. نداشتن فرهنگ نقد تنها به خانواده ها و روابط بین اعضای خانواده ختم نمی شود. بلکه وارد سطح کلان تر هم می شود و در روابط کاری بین کارمندان و مدیران و یا بین ارباب رجوع و کارکنان و مدیران می شود. مدیرى که نقدناپذیر است، مى تواند نتیجه تلاش کارکنانش را خنثى کند.
یکى از نشریات غربى به نقل از یک کارشناس علم مدیریت به کارکنان توصیه مى کند که در صورتى که مدیرشان خودش را برتر و عاقل تر از دیگران مى داند، به خواسته ها و نظرات دیگران توجه نمى کند و مى کوشد وضع موجود را حفظ کند، بهتر است شغل خود را تغییر دهند. فقدان روحیه نقدپذیرى در جامعه ما و در پى آن در مدیران ما موضوعى تاریخى است.
در طول تاریخ ایران، مدیران خود را ملزم به پاسخگویى نمى دانسته اند و تنها مدت اندکى است که بحث لزوم پاسخگویى مدیران مطرح شده است و تا زمانى که این بحث نهادینه نشود، مدیر تصور مى کند که اگر نقد کسى را بپذیرد، در حق او بزرگوارى کرده. در حالى که این وظیفه مدیر است که نقد منصفانه را بپذیرد.
البته لازم است سازوکارهایى وجود داشته باشد که بتوان براساس آن ها درستى عملکردها را تشخیص داد و نسبت به آن ها واکنش مناسب نشان داد. به عنوان مثال مدیر هتلى که مى داند انتقاد مشترى موجب افزایش و یا کاهش امتیازات هتلش نمى شود، نسبت به این انتقادات عکس العملى نشان نمى دهد و در این صورت مشتریان همیشه ناراضى خواهند بود. مدیر نقدناپذیر ویژگى هاى مشخصى دارد. او پله هاى ارتقاى مقام را به طور تدریجى نمى پیماید و براساس شایستگى و تخصص انتخاب نمى شود. در نتیجه به مجموعه تحت مدیریتش آشنایى ندارد. او براى کارش برنامه ندارد و طرح هاى غیرعلمى ارائه مى دهد که غالباً با شکست مواجه مى شود. در نتیجه بیشتر فعالیت هایش براساس آزمون و خطاست و گاهى هزینه هاى زیادى را به شرکت و یا محل مدیریتش تحمیل مى کند.
در کشورهاى پیشرفته این قبیل مدیران به سرعت برکنار مى شوند. البته شرکتى که در این کشورها آن ها را در استخدام دارد غالباً چند گزینه دارد که به جایشان قرار دهد. ولى از آن جایى که بسیارى از شرکت ها و سازمانها در کشور ما چنین گزینه هایى را در اختیار ندارند، گاهى وقت ها شاهدیم که بحرانى در حوزه تحت مدیریت مدیر رخ مى دهد و مشخص مى شود که وى حوزه مدیریتش را نمى شناخته و به همین دلیل از سمتش خلع مى شود. ولى بى کفایتى مانع از آن نیست که وى در جاى دیگرى مدیر نشود. در این مواقع دوستى ها و یا اعتماد منطق خود را تحمیل مى کند.
طبیعى است که مدیرى که از نقد مى ترسد، همین مدیر بى صلاحیت است، چون مى داند که اگر انتقادى مطرح شود بى برنامگى و سستى برنامه هایش مشخص مى شود. چنین مدیرى مى کوشد جلوى ورود افراد متخصص به دایره اش را بگیرد و براى این که مورد نقد قرار نگیرد، به عملکردهاى ضعیف کارکنانش به دیده اغماض نگاه مى کند. چنین مدیرى شیوه هاى بهره گیرى درست از منابع مالى و انسانى را نمى داند و در نتیجه کیفیت کار را پائین آورده و هزینه ها را بالا مى برد. بى برنامگى این مدیر و درک ناقصش از کار، انگیزه هاى زیردستان را هم از بین مى برد. در این شرایط صحبت از بهره ورى ناچیز نیروى کار در کشور امرى طبیعى است. با این وصف توصیه مى شود که انتخاب و انتصاب براساس صلاحیت علمى و توان تخصصى مدیر باشد تا مشکل سوءمدیریت در شرکت و یا مرکزى که وى آن را مدیریت مى کند از بین برود.
کشور عزیز ما یک کشور در حال توسعه است. در چنین جامعه اى نقد منصفانه و درست مى تواند به پویایى جامعه منجر شود و سرعت تحولات مثبت را بیشتر کند. در ابتدا هر کس باید از خودش شروع کند و هم تحملش را مقابل نقد افزایش دهد و هم بیاموزد که چگونه به شکل صحیح نقد کند. نظر و عقیده هر فرد هر قدر به نظر خودش صحیح باشد تا در بوته نقد قرار نگیرد، صحت و سقمش مشخص نمى شود.
در جامعه ما چندان روحیه نقدپذیرى و فرهنگ نقد وجود ندارد. بسیارى احساس مى کنند کسى که آن ها را نقد مى کند، منزلت شان را پائین مى آورد و در نتیجه بلافاصله در مقابل نقد موضع مى گیرند. در حالى که اگر افراد احساس کنند که انتقاد از آن ها موجب مى شود خود را ارتقا دهند و در واقع نقد باعث کاهش منزلت شان نمى شود، به شکل بدبینانه به نقد نگاه نمى کنند. همین طور کسى یا جامعه اى که خود را بى نیاز از نقد احساس مى کند، قاعدتاً فکر مى کند که نقطه ضعفى ندارد و یا اهمیتى به پیشرفت و توسعه و پویایى خود نمى دهد و همین طرز فکر موجب رکود و انحطاط است. البته خود بزرگ بینى هم از آن دسته ویژگى هایى است که با نقد سر سازگارى ندارد.
البته نقد لوازمى دارد. کسى که نقد مى کند نباید عقیده اش را غیر قابل تزلزل بداند و وجود روحیه صبر و تحمل و دادن حق اظهارنظر به دیگران نیز از شرایط ضرورى نقد است. نقد باید مبتنى بر قضاوت منصفانه باشد. نقدى که براساس انصاف نباشد و یا براى عیب جویى باشد با واکنش مواجه مى شود و مانع پذیرش آن از سوى طرف مقابل مى شود.
کسى که نقد مى کند باید نشان دهد که به دلیل تخریب و تضعیف طرف دیگر نقد نمى کند بلکه نیت او خیرخواهانه است. در حالى که به نظر مى رسد نقدهاى تخریبى و غیرمنصفانه در جامعه نوعى هراس زدگى نسبت به نقد به وجود آورده است. البته افزایش تحمل مدیران ما نسبت به نقد، حتى نقدهاى تخریبى و غیرمنصفانه، کمک خواهد کرد تا جامعه سرانجام شیوه هاى صحیح نقد را بیاموزد. آموختن شیوه های نقد صحیح و انتقاد پذیری هم از جمله مواردی است که به توسعه جامعه می انجامد. چرا که همه از این راه درک بهتری از اوضاع پیدا می کنند و در سطح کلان تر هم به این طریق بهتر می توان برنامه های توسعه ای را از پیش برد.
منبع: http://www.markazinews.ir/1390/12/9676