-
شنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۱، ۰۶:۱۰ ق.ظ
-
۲۷۸۰
چارلی چاپلین، هنرپیشه نابغه کمدی اوائل دوره قرن بیستم، قبل از هنرپیشگی مدتی تجربه کار در سندیکای نقاشان ساختمان را داشته که در مدت کوتاه کار در آنجا، با بسیاری از مسائل مدیریتی که بعداً نقش تعیین کننده ای در زندگی او ایفا کرده آشنا می شود.
به دلیل رکود حاکم بر آمریکا در اوائل قرن بیستم، سندیکای نقاشان ساختمان ترتیبی داده بوده تا به تمام نقاشان ساختمان مقدار معینی کار تعلق بگیرد تا به همه لقمه نانی برسد.
چارلی چاپلین، در کتابی با عنوان "من روسیاه نیستم"، خاطرات خود از زمان حضور در این شغل را به نگارش درآورده و برای فرزندانش به یادگار گذاشته تا از آن استفاده کنند.
بخشهایی از این کتاب به شرح زیر می باشد:
... همه به دنبال آن بودیم که به همه کار برسد و چون این مسئله را هیئت مدیره سندیکا بایستی پیش می برد، با بقیه نقاشان نشستیم و معیارهای انتخاب اعضای آن را مدوّن کردیم. از جمله:
1- رئیس سندیکا باید همه نقاشها را به یک چشم ببیند و تبعیضی بین آنها قائل نشود.
2- اعضای هیئت مدیره سندیکا نباید در داخل خود سندیکا حقوق بگیر باشند، چون در آن حالت منافع مالی آنها با تصمیماتی که می گیرند گره می خورد و معلوم نیست کفّه به کدام طرف می چربد.
3- اعضای هیئت مدیره سندیکا نباید از موقعیت خود سوء استفاده کنند. مثلاً اگر شخصی به آنها مراجعه کرد و ساختمان بزرگی برای نقاشی داشت، نباید او را به سمت نقاشان دوست و یا شریک خود سوق دهند.
4- اعضای هیئت مدیره سندیکا نباید شرکای خود و یا همکاران خود در بخش خصوصی را به داخل سندیکا بیاورند و به او پست بدهند. این کار خیانت به منافع نقاشان و نوعی نخبه کشی است.
5- رئیس سندیکا نباید دارای استانداردهای دوگانه باشد؛ یعنی برای یک سری، ضوابط را مو به مو اجرا کند و برای برخی دیگر، بی کش و پیمان عمل کند.
6- رئیس سندیکا باید نقدپذیر باشد. اگر تمام افراد مخالف خود را با پاپوش و پرونده سازی و ... از صحنه حذف کند، روزی باید به خیلی ها پاسخگو و تقاص پس بده باشد.
7- رئیس سندیکایی که در موارد جزئی، درخواستهای خلاف ضابطه نقاشان را بپذیرد، کم کم عادت می کند که درخواستهای خلاف خیلی بزرگ را هم قبول کند. پس یک رئیس سندیکای مقرراتی که اصول را رعایت می کند، منافعش برای نقاشان بسیار بیشتر از رئیس سندیکایی است که سعی می کند همه را از خود خشنود نگه دارد.
8- یک رییس سندیکای خوب، هیچوقت پشت سر کسی غیبت نمی کند و از الفاظ زشت استفاده نمی نماید و او را تخریب نمی نماید. اگر چنین کند قطعاً روانی نامتعادل دارد که نمی تواند و نباید سرنوشت نقاشان به دست او باشد.(دچار مالیخولیا و روان پریشی است)
9- رئیس سندیکای خوب، پارتی بازی نمی کند. مثلاً نقاشی همه کلیساهای شهر را با این بهانه که در جهت خیر است، به دوست چندین ساله اش واگذار نمی کند.
10-اعضای هیئت مدیره سندیکایی که با وعده و وعید و شایعه و تخریب بقیه برگزیده شوند، خیلی جایگاه محکمی ندارند.
11-رئیس سندیکا باید بداند که در برابر هر متر مربع کار نیازمند رنگ آمیزی، مسئول است و از حاتم بخشی و بخشیدن حق و حقوق نقاشان خودداری نماید.
12-رئیس سندیکایی که برای حفظ میز ریاست خود، به همه و همه و همه باج می دهد، به درد نقاشان نمی خورد. نقاشان به اشخاصی نیاز دارند که میز ریاست را برای خود میز نخواهند.
13- رئیس سندیکا باید در برابر پوئنی که مثلاً به یک آدم پولدار می دهد، پوئنی به نفع نقاشان بگیرد. اگر پوئنی نگیرد که به نقاشان ظلم کرده و اگر برای خودش پوئن بگیرد یا یک سری وعده حمایت و ... بگیرد که خیلی خیلی بد است.
14- رئیس سندیکا نباید فکر می کند که "او همه چیز را می داند و دیگران هیچ چیز نمی دانند"؛ بلکه باید به این موضوع فکر کند که "دیگران خیلی چیزها می دانند که او نمی داند" و باید از فکر و ایده افراد مختلف استفاده نماید.
15-رئیس سندیکا نباید در امور روزمره صنف غرق شود. پس تکلیف بهبود شرایط نقاشان با کیست؟
16- رئیس سندیکایی که جرأت ریسک کردن و تغییر شرایط را نداشته باشد و اجازه دهد مسائل کر و کری کنند و به حالت استخوان لای زخم بمانند و برای جلوگیری از شنیدن انتقاد و یا کاهش محبوبیت، به سراغ حل مشکلات پیچیده نقاشان نرود، به درد آنها نمی خورد. ...
چارلی چاپلین در کتابش ادامه می دهد: " این که می گویند کارهای بزرگ توسط انسانهای بزرگ انجام می گیرند، حرف درستی است. انسانهای بزرگ از خطر کردن نمی ترسند و بر جامعه خود اثر می گذارند، و انسانهای کوچک در فکر تنازع برای بقای خود هستند و بزرگی و کوچکی هر شخص، چیزی است که ریشه در اصل وجودی او دارد."
با انسانهای بزرگ هم کلام باش تا چیزی بر تو افزوده شود و از انسانهای کوچک تا می توانی فاصله بگیر.